-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 خردادماه سال 1386 19:41
دقت کنی همه ناراحتی ها فقط از همین سه تا ناشی میشه از ضعف شکایت قضاوت دست بردار
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 خردادماه سال 1386 19:25
فون بوک موبایل بالا پایین کردن نون بسته بندی از سوپر خوردن هوش مصنوعی، کنترل خطی، طراحی مدارهای واسط ،مدار منطقی پیشرفته، انتقال داده ،طراحی الگوریتم ... حس جمعه غروب توی شنبه عصر همه اینها مترادف همین beeing f**ed up میشه...معنی واقعا گسترده ای داره ! ********** از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن از دوستان جانی مشکل بود...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 خردادماه سال 1386 21:32
از همه بیشتر می دونی دلم برای چی تنگ میشه؟ اون رگی که خیلی بی سر و صدا در غم انگیز ترین لحظات از گوشه چشمت و کنار دماغت باد میکنه و میدونم ۲ دقیقه بعد فوران بغض و اشکیه که سر ازیر میشه... از آدمهای به شدت منقلب چه از غم چه از خشم خنده ام میگیره دست خودم نیست حس میکنم این همه غلیان نمیتونه واقعی باشه و چه تمرکزی میکنن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 اردیبهشتماه سال 1386 01:54
چراغ اتاقم روشنه! چی میگین شما نویسنده شیکا؟ نوستالوژیک؟....هیچ چیز نوستالوژیک تر از خوابیدن با یه صورت پر از آرایش روی یه روبالشی تمیز نیست. شبها با چراغ روشن فکر میکنم...اصلا به اونجاها نمیکشه، تا حاضر بشم برای خواب، فکر و خیالهامو کردم...چراغ اتاقو خاموش میکنم و میخوابم...خیالی نیست....ولی اگه باشه،با چراغ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 فروردینماه سال 1386 03:32
عاشقم... مثل مسافر عاشقم عاشق رسیدنِ به انتها این شعرفقط افتاده توی دهنم..همینجوری...مناسبتی نداره...کجا بود خوندم اگه بخوای فریاد بزنی چی میگی؟...فعلا میدونم که چیز خوبیه برای فریاد زدن... .... چقدر می تونی به جواب کسی که ازش میپرسی« دروغگویی؟» اعتماد کنی؟ توی همون حول و هوش سوالی توی سرم می چرخه : دیوانهام؟ ........
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 26 فروردینماه سال 1386 21:30
حرفام رو تماشا میکنم و میزنم ...این یعنی نوشتن... یعنی خودم با طمانینه بیشتر در طی روز آدم با بقیه روبرو میشه و همه رو میبینه الا خودشو ...شاید اگه حالات و رفتار و شکل چهرهات رو در حین عصبانیت و خوشحالی و رسمی حرف زدن و شوخیهات میدیدی ...همون فلانیایی که الان ازش بدت میاد،بودی و همون نقشو داشتی... اینجا آدم خودشو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 14 فروردینماه سال 1386 20:22
میگم چه جوریه آدم قبل عید حوصله عید رو نداره ،بعدش حوصله بقیه سالو؟! این بوی دود هم که دست از سرمون بر نمیداره...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اسفندماه سال 1385 13:03
Destiny has a funny way When it comes and takes all your cares away آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1385 00:35
به هرحال دلیل نمیشه .... فعلا دلم نمیخواد بمیرم.... یه چیزایی رو تازگی ها ازش لذت میبرم که سابق بر این نمیدونستم چنین لذتبخشند...خوشحالم که حس میکنم از غفلتی برون شدم ! حالا این تاثیر کدوم ماده شیمیایی یا گیاهیه نمیدونم .. تعدادِ اتفاقاتی که برام تا دیروز معمولی بودند و حالا تبدیل به موهبتی بزرگ شدند، این چند وقته...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اسفندماه سال 1385 00:06
بسی خوش رفت بسی خنده شد بسی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 اسفندماه سال 1385 00:29
پول ،موبایل، طرح زوج و فرد، بنزین ،کلاس ۷.۳۰ صبح ،رودرواسی ،دلسوزی، کِرم، اُرد ، بیشعوری ،تئاتر مسخره ، کرمپودر،مسواک، لنز ،زگیل،بتادین،پیانو مردهشور همشونو ببرن!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 اسفندماه سال 1385 18:47
I Find It Kinda sad! هولم نکن دارم فکر می کنم چطور مطرح کنم خوبه با یه سوال شروع کنم یه سوال کلیدی و تعیین کننده چرا؟ نه ...واقعا چرا ؟ خوبه به نشانه اعتراض یه حرکت نمادین انجام بدم خالکوبی چطوره؟...میگم همین قلبهرو برام در بیاره !!! **** بالاخره توی یکی ازهمین پستها مطرح میکنم!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 اسفندماه سال 1385 23:53
آقا پا نشیم بریم اون دنیا بگن خوب حالا هرکی هر چی باور داشته همونو سرش پیاده می کنیم؟! اگه این جوری باشه من شدیدا باور دارم پس از مرگ موسیقی وجود داره و لذت سیری پس ازگرسنگی... و لذت بوییدن گل مورد علاقهات ، مثلا نرگس ... و شوق و تمنای یه بغل محکم بعد از دلتنگی ولی جدی هم که بخوام فکر کنم ،به عدم اعتقاد ندارم ولی به...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 اسفندماه سال 1385 21:52
Nirvana در اصطلاح بودایی گری لحظه جدایی از دنیا و رهایی از تناسخات متعدد یا کارمای این جهان را گویند.این لحظه در واقع آرامشی درونی است که غالبا پس از مرگ به دست می آید. ******* شونه هام درد میکنه ....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1385 02:07
" لِتس لیو هَپیلی اِوِر اَفتِر" عزیزم فقط یه تست بازیگریِ سادهاس.. معلوم نشه که لاشخوری....همین!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1385 19:57
just thot abt listening to another song together Lyrics
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 13:39
همین جوری. برام جالب بود.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 00:16
یه چیزی! واقعا ناشکریهها ....خیلیها گوشی موبایل هم ندارند .... حداقلاش اینه که من با صدای یه N70 صبح به صبح بیدار میشم ! ولی صدای زنگش هنوز تو گوشمه...بعضی وقتها هم توهم ویبره میزنم ! یه چیز دیگه... در یک زندگی ایده آل جلوی تلوزیون یک یونیت دندون پزشکی وجود داره ....راحـــــــــــــــــــت! البته صندلیش کفایت...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 21:53
دیگه باید خر شانسی رو به حد رسونده باشی که اگه قراره به فرزندی قبولت کنن، لاینل ریچی بیاد به فرزندی قبولت کنه !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 بهمنماه سال 1385 01:24
! Same Old Fears در ارتفاعات بلند -خوندم یه جا- مغز انسان خیلی کند کار میکنه...منظورم خیلی کنده ،خیلی...وهمین طور واقعا بلند...جایی دور و ور ارتفاع اورست . به این معنی که جسم تقریبا در خدمت مغز نیست ... (معلومه روزنامه اطلاعات دیروز رو خوندم؟) حالا حساب کن که یه گیاهی هم وجود داره که ...که روی قسمت نمیدونم چیچی و چیچی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1385 22:46
این همون دو ماه دیگهاس!!! واقعا چه رویایی!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1385 23:23
!It's hard to get by just upon a smile صفر کلوین وجود ندارد و سکوت مطلق هم!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 دیماه سال 1385 19:14
پگاه. نسیم سرد پگاه. بستر صاف و ملایم آسمان.آرامش. مانده ستارگانی پراکنده،یکه، تک، تنها. خال هایی بر قدح باژگونه قیماق؛ جابه جا در کار باختن خود، فراخوان روز. خورشید گم در خم پشت زمین. نه نشانی هنوز از پیشدم خوش ارغوانی، نه نیز نشانی هنوز از پرندگان سحر خیز سحر. آغشتگی آبیوش آسمان و سرب نمای زمین درهم. هم مرزی رنگها....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 28 دیماه سال 1385 19:10
Lyrics
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 دیماه سال 1385 20:59
گاه زخمی که به پا داشته ام زیرو بم های زمین را به من آموخته است... ... اصلا تو خودت هیچ میدونی سنگفرش پیاده روی خیابون شریعتی از میدون قدس تا پل رومی چه شکلیه؟! ... حالا من گفتم شعرهای سهراب سپهریو دوست دارم...ولی در این حد دیگه دوست نداشتم عمقش رو حس کنم!!!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 دیماه سال 1385 21:36
!Fix me a Drink...make it a Strong one سالی دو بار به خود کشی فکر میکنم.... یکی سرِ امتحانهای پایان ترمِ این ترم ... یکی سرِ امتحانهای پایان ترمِ اون ترم !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 11:10
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 4 دیماه سال 1385 22:36
اصفهان-مادی ِ نیاسرم- ۲۵/۹/۸۵
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 02:16
هر بار اون آدمی رو می بینم که وارونه توی آب ایستاده همونجا می ایستم و شروع می کنم به خندیدن! هر چند نباید دیگران رو مسخره کنم... برای اینکه شاید... توی یه دنیای دیگه... یه زمان دیگه... یه شهر دیگه... شاید اون درست ایستاده و من وارونه ام! (شل سیلور استاین) http://www.shelsilverstein.com/html/home.html معتاد شدم ...حالا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 22:35
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد