آیا وادارتان کردند قهرمانانتان را با اشباح مبادله کنید؟!

زندگی سمجی شده ...داره بیش از حد انرژی می‌بره....حوصله این حرفهای گندیده‌رو ندارم..چرا نمی شه توی این صفحه لعنتی فریاد زد...هیچ کدوم از همین شما آدمهای بی مقدارِ به ظاهر خوشبخت و موجه ،دلتون نخواسته بالای یه بلندی بایستید فریاد بزنید و باد سرد تا ته حنجره‌تون بره؟ و اشکهاتونو خشک کنه و صورتتون از سرما بسوزه؟ کاش مردم دست از معقول به نظر رسیدن بر میداشتند...یا حداقل مُصر نبودند چیزیو که نیستند ثابت کنند

به شدت احساس ناتوانی میکنم...

فقط با پول حل میشه...باید عمرم رو توی یکی از این شرکتهای بو گندو تلف کنم و آرزوهامو دفن کنم و بپوسم و هر شنبه مثه بقیه آدمهای احمق دیگه منتظر پنجشنبه باشم   و دهن همه آدمهایی که دم از روشنفکری میزنند و واسه پول له له میزنند رو ببندم

دوست دارم ببینم این آدمها ی معنا گرا ی اصیلمون با پولشون چه جوری دقایقی رو که برای بودن با عزیزانشون از دست دادند دوباره میخرند وبعد از اون قیمت ترمیم زخمهایی که به دل اونا زدنو میپردازند.

حالم از همه آدمها با اون ذهنهای مریضشون به هم میخوره...خوشطینتی وانسانیت مرده ...به هیچ الاغی نمیشه اعتماد کرد...با افکار مسمومشون زندگی آدمو به گه میکشند...باید مثه سگ برای داراییهات پارس کنی تا کسی مخل آسایشت نشه...باید سگ بود ...سگ !

نظرات 5 + ارسال نظر
آیدا یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:47 ب.ظ http://ayda16.blogsky.com

چی بگم که هیچی نگم بهتره ... هرچی بیشتر همش بزنیم بیشتر بوی گندش در میاد ...!!!!!!!!!

حسین دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:16 ب.ظ

نه! مجبوری کارمند بشی؟ ببین دور و برت چه امکاناتی هست؟

یک سیم‌پیچ بی‌مقدار به ظاهر خوشبخ دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ب.ظ

آی گور بابای مردم و هرکی دیگه که اینقد خره!
چرا دلمون خواسته و اون کارو کردیم. نه اینکه مثل یه بز فقط اونو دلمون بخواد!!!
احساس ناتوانی می‌کنی چون واقعاً ناتوانی... اگه نبودی که همون گهی که دوست می‌داشتی بخوری را می‌خوردی...
از بس خری فک می‌کنی باید آرزوهاتو دفن کنی... درضمن تو اصلاً به آدمهای روشنفکر و امل و پولدار و بی‌پول و خوشکل و زشت و باسواد و بی‌سواد و احمق و باحال چیکار داری؟ هان؟!!! بگو درد دارم. دوست داری از همشون حرص بخوری و تو سرت بزنن و تو هم دائم الوقت بری تو قبض؟!
یه چیزی برام واضحه واضحه و اون اینکه تو داری کثافت و لجن و ناراحتی و.... را به خودت جذب می‌کنی! از قدیم هم این کارو می‌کردی! جزء وجودی تو شده!
من از هرچی سیستم روانشناسی و... است حالم بهم می‌خوره. اکثراً جلو خلاقیت آدمایی مثل تو را می‌گیرن. اما فیلم راز ربطی به این برنامه نداره. این را اگه تا حالا ندیدی، ببین. این یکی به دردت می‌خوره! اگه سی‌دی‌هاشو نداری من می‌تونم برات بفرستم...

نیما سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:38 ق.ظ


وب لاگت که واز شد
اولین چیزی که توجه هم رو جلب کرد
شقایق بود
اسمی که زندگی رو تداعی می کنه
ولی وقتی این تلخ نوشته ات رو خوندم
جا خوردم
مخصوصا دو خط آخر
می دونی زندگی سخت هست
و آدمها پیچیده
ولی نه به این بدی که تو می گی

ملقب به عسل چهارشنبه 21 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:57 ب.ظ http://30in.persianblog.ir

حتما یادم بنداز که در پست بعدیم به این پستت یه لینک بدم !
خودت چطوری ؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد