از همه بیشتر می دونی دلم برای چی تنگ میشه؟ اون رگی که خیلی بی سر و صدا در غم انگیز ترین لحظات از گوشه چشمت و کنار دماغت باد میکنه و میدونم ۲ دقیقه بعد فوران بغض و اشکیه که سر ازیر میشه...
از آدمهای به شدت منقلب چه از غم چه از خشم خنده ام میگیره دست خودم نیست حس میکنم این همه غلیان نمیتونه واقعی باشه و چه تمرکزی میکنن آدمیان برای طبیعی تر در آوردن یه نقش جزیی و چه غلوی میکنن... درست عین همون لبخندی که در تنهایی خودشون از سر رضایت به خاظر نقشی که در آوردند به خودشون میزنن
*
دقیقا همینو میخواستم ولی پس چرا اینقدر حالم بده؟ سیستمش همینه؟ یا دارم پلهارو خراب میکنم؟
سلام.
بعضی وقتا اون چیزی که فکر می کنی واقعی نیست از همه چیز واقعی تره. گاهی وقتا که آدما نقش بازی کردن یادشون میره با یک اتفاق کوچک دچار غلیانی میشن که از هر حسی واقعی تره.
باور کن.
من که تقریباً هیچی نفهمیدم!!!
داری پل ها رو خراب می کنی !!!!
.
.
دیدی این آدمهایی رو که هیچی نمی دونن و فقط نظر میدن !!!!!!!!
.
.
امتحانا چی می گن ؟!
یه روز با یکی از دوربریهام بگو مگوم شد
واقعا حرفی که زده بود جای دل شرکی شدن داشت
گفتم من به چه ساز تو برقصم
گفت می تونی اصلا نرقصی
چند دقیقه ای گذشت و یه سیگار کشیدم و به حساب خودم خیلی ناراحت بودم
بعد که فکر می کردم دیگه نمی تونستم اونقدر ناراحت باشم
رفتم سراغشو کلی سربه سرش گذاشتم که
پس می تونم نرقصم ها؟
کلی ازم بابت حرفش عذرخواهی کرد
قشنگ می نویسی ولی یکم نگرانم شقایق
باور نمیکنم