عاشقم... مثل مسافر عاشقم
عاشق رسیدنِ به انتها
این شعرفقط افتاده توی دهنم..همینجوری...مناسبتی نداره...کجا بود خوندم اگه بخوای فریاد بزنی چی میگی؟...فعلا میدونم که چیز خوبیه برای فریاد زدن...
....
چقدر می تونی به جواب کسی که ازش میپرسی« دروغگویی؟» اعتماد کنی؟
توی همون حول و هوش سوالی توی سرم می چرخه : دیوانهام؟
.....
چرا فکر میکنم یک انسان سعادتمند موقع مرگش این شانس روداره که پدر ومادرش بالای سرش باشن؟
...
خداوندگارا یا خواب یا طلوع را برسان...
یعنی از جمعه ۳۱ فروردین تا حالا این شعره از توی دهنت در نیومده که آپدیت کنی !!!!
اون روز گفتی واسه قیافه وبلاگته که دستت به نوشتن نمیره ، الان دیگه چته ؟!
شقایییییییییییق؟ میری مشهد نمی گی من حوصلم سر؟ دلم حرف داره!!!
مشدی زیارت قبول :-) ؛-)