گفتی دنبال متن این آهنگ می گردی؟
بیا اینم متنش:
THE CALLING
::Chorus:: If I could, then I would |
میدونی اگه بهم میگفتن هرچی بخوای برات برآورده می کنیما...من...
.....
.....
! اولا اینکه اینجا یه کم خنکتر از این بود....چقدر گرمه امشب
خوب....
من میدونستی چی می گفتم ؟
....
....
! فعلا یه بشقاب کوکتل پنیری بهم بدن ...خیلی هوس کردم
...
! بعد میگفتم یه کم بهم وقت بدن فکر کنم
اولا اینکه خداییش تو پلیس بودی یکی تو خط ویژه میرفت با موتور میافتادی دنبالش؟
!من در رفتم که بفهمه دنیا ارزش نداره
!بهم نرسید، گمم کرد ... هه
دوما اینکه اگه به نظرت رسید یکی ازت نظر و یا نصیحت میخواد ....بهتره اول بفهمی که واقعا نصیحت می خواد یا توی شرایط روحی قرار داره که در واقع فقط ازت تایید و همدردی میخواد
سوما اینکه من همینم که هستم ، واضحه؟ متاسفانه تودار هم نیستم ، از اتفاق نه تنها شما دوست عزیز بلکه من هم گاهی بهم بر میخوره و ناراحت میشم !
:توضیح
حیف که عاشق وبلاگم شدم...وگرنه درشو تخته می کردم میرفتم یه جا بی نام و نشون مینوشتم ....اینقدر هم گنگ نبود همه چی برای همه
yaz geliyor
ترکیه...می گن معنیش اینه که تابستون میاد...اسم آهنگیه که من دوسش دارم و یکی بهم گفت فقط منم که دوسش دارم وگرنه زیاد هم آهنگ جالبی نیست...ولی من چون خودم دوسش دارم نظر بقیه اصلا برام مهم نیست...
همون طور که الان در شرایطی هستم که شاید به نظر خیلی ها درست نباشه ولی این منم که ازش لذت می برم و به هیچ کس دیگه اهمیتی نمی دم..
درضمن من مثه خیلی از وبلاگ های دیگه عکس نامربوط نمی ذارم...حتما در شرایطی هستم و یا همون حسی رو دارم که عکس داره بیان می کنه
*********
!!!مثه قبر می مونه امتحان ، لامذهب ...باید تنها بری توش
Yaz Geliyor !
« این آهنگ واقعا این قدر قشنگه یا من دوست دارم؟» :
« !!! تو دوست داری » :
*
و منم هیچ برام مهم نیست
:در شرایط مشابه
-با اینکه درست ۷ روز پیش توی تعارض گیر کرده بودم -
" !! گویدم دل عجب لبخندیست "
دیگه کاری به بقیه حرف و حدیث ها ندارم
**
! تابستون میاد
Andakh !
مرد ایرانیه و غیرتش..... دختر ایرانیه و تضاد
****
یکی نیست بگه آخه تو گه می خوری وارنینگو کنسل می کنی! خوبه حالا؟
un homme like you!
تایپ کردن مثه کوهنوردی می مونه ،در طی کار طاقت فرسایی که انجام میدی و روح و روانت درمقابل تسلیم شدن ورزیده میشه...میتونی در عدیده مسائل فلسفی زندگی تعمق کنی و آخرش هم بفهمی که زندگی رو نباید خیلی هم جدی گرفت ...شاید زندگی هم مثل بازی اِسنیک بعد ازاینکه به مرحله آخرش رسیدی و دراوج موفقیت بردی فوق فوقش رنگ منوش ازآبی به قرمز تبدیل بشه
*****
! ترجیح میدادم شبیهِ نیلوفر بودم به جای شبنم
!!!!!!شب به خیر...خوابای خوبو طلایی ببینی
http://patricia.nicola.free.fr/K'Maro%20-%20Femme%20Like%20You(1).mp3
!!!!اولین باری نیست که فقط بهواسطه یه آهنگ احساس تُند خوشبختی توی استخونهام موج میزنه
Have a break , Have a kitkat !
فکر کن همه دنیا وایسه .... زمین و زمان متوقف بشه و تو از هفتاد دولت آزاد به کیت کتت گاز بزنی ! رویایی نیست؟ حتی تصورش هم لذتبخشه !
!نمی شه برای یه مدت همه دنیا وایسه؟ من یه کم گه گیجه دارم
******
!!اون وارنینگه بودا.... همچین خودمو زدم به اون راه و کنسلش کردم .... خدا به خیر کنه
....دلم برای عموی پیر و فرتوتم تنگ شده
و اون موقعهایی که فکر میکردم عموم چقدر پیر و فرتوته
!...آخه
!!!دارم پیر و فرتوت میشما
Heart breaker!
کس نمی داند ز من جز اندکی وز هزاران جرم و بد فعلی یکی
من همی آن دانم و ستار من جرم ها و زشتی کردار من
When you try your best but you don't succeed
When you get what you want but not what you need
When you feel so tired but you can't sleep
Stuck in reverse
And the tears come streaming down your face
When you lose something you can't replace
When you love someone but it goes to waste
Could it be worse?
.....دلم از این آکاردئون نوازای دورهگرد میخواد
.... انگار جونمو کلاف میکنن
همیشه اینایی که میگن دلشون برای کودکی تنگ شده ...یا دلشون برای مدرسه تنگ شده برام عجیب بودن ...همش فکر مکنم آخه مگه کودکیمون چی داشت ....حالا میفهمم که هنوز در کودکی به سر میبرم ...تازه دارم وارد دوران نوجوانی میشم تازه دارم یه تلخی هایی مزه مزه میکنم تازه دارم وارد دوره ای میشم که بگم خوشا روزهای بیخبری
یه بار شنیدم که آدمیزاد پیر که میشه حس لامسه بویایی بینایی چشایی شنوایی وقوای جسمیش همه با هم کم میشه و نه تنها این...بلکه از صفات خوب شخصیتش هم کاسته میشه
همش دارم به این فکر میکنم که اگه به سنین پیری برسم دیگه چی قراره برام بمونه ...هیچ مشقتی به خودم نمیدم که صفات نیکی کسب کنم...صفاتی رو هم که باهاشون به دنیا اومدم رو هم اگه قرار باشه سال به سال فنا کنم چه موجود خوف آوری میشم
!سراسر بچگی کردنه روحیه انتقاد ناپذیری ...اولین راه حل : گریه
از اینکه کسی ازم رنجیده بشه مثه سگ وحشت دارم
احساس میکنم یه پیر زن غر غرویی هستم که حتی بواسطه سنش هم که شده هیچ تجربهای نداره ....همه ازش فراری هستن
*****
شبهایی که به نظرم حرفهای تکان دهنده میشنوم به خودم اجازه میدم بدون مسواک بخوابم...حالا هی بگو بیستو سه سالته!!!آخه من به اندازه سه سال هم حالیم نیست
شاید حماقت باشه...سادگی باشه...بچگی ،کوته فکری و حساسیت بیش از حد باشه....چقدر به خاطراینکه ازکوته فکریه خودم خجالت میکشم خودمو بزنم به اون راه؟...به هر حال دارم حسش میکنم .... سعی میکنم رفتارم نرمال باشه، حسمو چی کارش کنم؟ همین قدر مهم نیست که داره آزارم میده؟ به هر حال باید حل شه ...یا بی اهمییتیش برام ثابت بشه یا به جای این همه کولی بازی یه راه حلی به ذهنم میرسید .....هرچی میخوام عاقلانه رفتار کنم نمیشه....از خودم بدم میاد ....غافلگیر شدم...اصلا انتظارشو نداشتم ...دیگه برای این گمراهی ها پیر شدم از کوچیکیه افکارم خجالت میکشم
اینم به اون غم مزمنی که داشتم اضافه شد
« اگه خواستین کسی رو از خودتون خسته و بی زار کنید تمام راز هاتون بهش بگید و همیشه در اختیارش باشید»
توی این وبلاگه نوشته بود
http://melpomene1985.persianblog.com/
مثه بنز باش موافقم!
چه برنامه ریزیهایی برای آدم میشه آدم روحشم خبر نداره
کی گفته اونایی که باهاشون احساس نزدیکی میکنی باید باهات روراست باشن؟
باز اُمُل شدی؟
******
خدایا چی شد که منو امل آفریدی؟
دستت خط خورد؟