ما را به رندی افسانه کردند !

kindda for the previous post!

گاهی میشه

توی خیابون شیشه رو بکشی پایین و به راحتی به راننده احمقی که مثه گاو میره فحش بدی

با انگشت سبابه بکوبی به سینه شاگرد نونوایی  و توی چشماش بهش فحش بدی   

با سپر بزنی به در پارکینگ احمقی که چهل و پنج و دقیقه طول میکشه باز بشه

به راحتی از تسلیت گفتن به خاطر مرگ آستین پوستین با خواجه شونه خالی کنی

دهنتو باز کنی و هرچی احساس میکنی رو به زبون بیاری

گاهی به راحتی میشه مسول و ِجه ات نباشی...چه حالی میده!

 

نظرات 4 + ارسال نظر
majid جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:08 ب.ظ http://23da.com

بیا که وضع ِ جهان را چنان که من دیدم
گر امتحان بکنی مِی خوری و غم نخوری

فیدبک شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:19 ق.ظ

کلن با از چارچوب در اومدن در وحله‌ی اول حال خوشی به آدم دست می‌ده. ولی بعد دوباره هر کدوم از ما بر می‌گردیم به روزگار وصل خویش.

قرار بهاری دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:01 ب.ظ http://1st-gharar.blogsky.com

قرار بهاری بلاگ اسکای یادتون نره ... !!!

۵شنبه همین هفته ...

منتظر دیدارتون هستیم (:

http://1st-gharar.blogsky.com

نازلی چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:49 ب.ظ http://darentezarmojeze.blogsky.com

کاملا درسته اما حسی درون آدم به نام وجدان وجود داره که مثله خوره از بینت میبره و نمیشه همه این کارهارو با بی قیدی تمام انجام داد.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد